من آرام 19 سالمه.
این وبلاگ رو با تمام وجودم برای عشقم می سازم و می دانم که شایسته بهترینها می باشد فکر نکنم هیچ کس بتواند جای اون رو در قلب من بگیرد
فقط نظر یادتون نره...
تبادل لینک هم انجام میدم...
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
از سبیل هـای از بنا گوش در رفتـه / تـا ابرو های برداشتـه / مردان ما چـه راه سختی پیموده انـد!
.
.
بعد ازحدف یارانه ها : به یارومیگن قبض آب و برق خونتو چطور پرداخت میکنی؟ میگه: میذارم زیر برف پاک کنماشین غضنفر، فکر میکنه قبض جریمست میره پرداخت میکنه
.
.
ای کاش وافور دلت بودم تا تمامسوخته های عشق را جمع میکردم و باهاشون شیره ای از محبت میساختم که تا آخرعمر خمارم میشدی که ترکم نکنی!
.
.
آیا می دانید که : ...قلقلک دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخی با اسلحه در حالت رگبار است
.
.
از دفتر خاطرات غضنفر : امروز قبض آب اومده 100 هزار تومن .. تــوو توالت خودمونــوو با رانی بشوریمم به صرفــه تره
.
.
معلم کلاس اول: اگه تو 10 تاشکلات داشته باشی 2 تاشو بدی به سمیرا..3 تاشو بدی به مریم و یه دونه همبدی به شراره اونوقت چی خواهی داشت؟؟؟ / شاگرد: خوب معلومه 3 تا دوســـتدختر جدید
.
.
زندگی گرامی تر از آن است که به خصومت بگذرد / بیا کارت شارژهایمان را تقسیم کنیم!
.
.
هوس کرده ام خوب نباشم. / شاید حالم را بپرسی!
.
.
الهی که بخت تو را وا کنم
تو را توی بخت خودم جا کنم
در باغ سبزی نشانم بده
که باغ دلت را مصفا کنم
.
.
شعر جدید سعدی پس از حذف یارانه ها
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند...تا تو تانی لقمه نانی به کف آری و سریعا بخوریش»
.
.
به کنج سینه منزل کردی ای دوست
دلم را رهن کامل کردی ای دوست
دلم مستغرق دریای غم بود
مرا مهمان ساحل کردی ای دوست
.
.
یارب ز کرم جزای نیکی بفرست
ماشین و آپارتمان شیکی بفرست
من میل به تک خوری ندارم، لطفا"
از این دم بخت ها شریکی بفرست!
.
.
دل بی بهار روی تو خرم نمی شود
عاشق دریغ و درد که آدم نمی شود
گاهی نظر به بندهی بی ریخت کن عزیز
چیزی ز خوشگلی شما کم نمی شود
.
.
بازیقدیمی و پر طرفدار « نون بیار کباب ببر » به دلیل تعارض با واقعیت موجوددر جامعه و تخیلی بودن آن از جمع بازی ها حذف و بازی « چندین سیخ کباببیار تا بتونی لقمه نونی ببری » جایگزین آن شد .
.....قرمزی درون کالباس از گوشت تاج خروس است(زیر دندان خود حس کرده اید)
.....اسیدهای چرب ترانس در چیپس پس از حرارت مکرر سرطان زا می شود
.....سس مایونز از همه غذاها مضرتر برای صدمه به پوست و جوش صورت است
..... بهترین نوشابه سکنجبین است که ترکیب مقداری عسل سرکه و . . . می باشد
.....رنگهای افزودنی در نوشابه ها, ساندیس ها, کیکها, آدامسها و همه سرطان زا هستند
.....گوشت مرغ وماهی های پرورشی با هورمونها هستند که عوارض متعدد به بار می آورند
.....سس مایونز به دلیل ترکیب خاصی که دارد در کنفرانسهای علمی به عنوان سم کبد معرفی می شود
.....در نان باگت برای متخلخل شدن از پودرهای بکینگ یا جوش شیرین زیاد استفاده می شود که در گمرکها با علامت مرگ وارد می شود
.....نان های مصرفی بدلیل فاقد سبوس بودن از مهمترین قسمت ریز مغذی که گروه ویتامینهای(ب) می باشند محرومند و نان باگت بدترین نانهاست
.....ساندیسها, نوشابه ها, بیسکویتها, کیکها و با قندهای مصنوعی چون ساخارین که ۱۰۰۰برابر شیرین تر از قند معمولی است ساخته می شود که دشمن کبد و کلیه می باشد
.....ماده مخدر بنام COLA( پپسی کولا, کوکا کولاو ) در اکثر نوشابه ها وجود دارد که کافئین و کارامل از این دست هستند
.....سرکه های صنعتی از اسید استیک محلول در آب بعلاوه اسانسها و رنگها هستند که همگی بسیار مضرند
.....قیمت روغن هامایع مثل آفتابگردان اگر واقعی باشد حدود ۱۲ الی ۱۵ هزار تومان خواهد بودولی الان در بازار ۹۰۰ الی ۸۰۰ تومان است که از یک کیلو تخم آفتابگردانارزانتر است
..... بیشتر محتوایروغن های مایع از پارافین خوراکی که محصول پالایشگاهای نفت است درست شدهاست که کلسترول خون را افزوده موجب چربی خون و می شود که کشنده است
.....جهت براق شدن خیار گلخانه ای از روغن مالی استفاده و خیار گلخانه ای بدلیل ندیدن نور خورشید سرطان زا و خطرناک اند
..... موز بجایهوای گرم جنوب در گلخانه های شهرهای مختلف از جمله شهرهای شمالی آن همتوسط کاربیت در ظرف چند روز بطور انبوه به عمل می آید و موجب تولید مرضاست و موز یبوست زاست
..... در اکثرکارخانه های آبلیموهای صنعتی حتی یک عدد لیمو هم وارد نمی شود و آب لیموصنعتی از (( آب کاه)) بعلاوه برخی اسانسها و جوهر نمک تولید می شود کههمین امر موجب ته نشین نشدن محتوای آب لیمو می باشد
.....کره گیاهیدروغی بیش نیست و با مواد پایه ای نفت و در برخی کشورها فضولات انسانیتولید می شود و موجب تشکیل پلاک اتروم در عروق کرونر قلب و بیماری هایایسکمیک قلبی می شود و شعار ((کره مارگارین(گیاهی)دوست قلب شما)) فریبافکارعمومیست
.....نوشابه ها موجب آسیب دیدگی سلولهای کبدی بیقراری نامنظمی ظربان قلب به علت وجود بنزوات سدیم و کافئین می شود
..... گاز CO2 موجود در نوشابه سبب پوکی استخوان می شود, فسفر و اسید فسفریک آن رقیبکلسیم سطح استخوان و موجب نرمی استخوان می شود یک عدد نوشابه به اندازهشش بشقاب برنج چاق کننده است و ضرر شربتهای کارخانهای مشابه ((سن ایچ)) کمتر از نوشابه نیست
..... مواد قندی موجود در نوشابه ها موجب پوسیدگی دندانها می شود (دندان شکسته داخل نوشابه پس از ۷ ساعت حل می شود)
..... سس مایونز حاوی مواد نگهدارنده(سربات پتاسیم و بنزوات سدیم) است که سرطان زا هستند
.....پفک براساس تحقیقات علمی انجام شده در کشور انگلستان موجب عقیمی و ناباروری در کودکان می گردد
.....پفک حاوی تارترازین( ماده قرمز و نارنجی رنگ) سبب اختلالات رفتاری و اضطراب و پرخاشگری و عصبیت در اطفال می شود
..... پنیر پفکاغلب پنیر تلخ( پنیر فاسد) و گندیده تاریخ مصرف گذشته می باشد چسبندگی پفکبراساس تحقیقات تا ۷ بار مسواک هم تمیز نمی شود و موجب بی اشتهایی میشود وآمار مصرف پفک در ایران روزانه هر نفر ۲ عدد می باشد
.....برنجپرمصرفترین اقلام سفره امروز ایرانیان سودازاست و موجب غلظت خون می شودبرنج یبوست زاست که یبوست مادر همه بیماریهاست برنج موجب انسداد عروقیسنگ صفرا و سنگ کلیه می شود خوردن برنج موجب تیرگی پوست می شود
..... چای سیاه موجب کم خونی, آریتمی قلبی, اختلالات گوارشی, چروکیدگی پوست و ریزش مو می شود
.....شکر سفید برای کبد مضرو موجب به هم خوردن متابولیسم سلولهای کبدی و مواد رنگبر قند و شکر هم مضر می باشد
.....قند و شکر تفاله ی باقیمانده چغندر قند و نیشکر است که مواد ارزشمندی آن گرفته شده به دامها داده می شود
آیا میدانیدبه مرغهاآنتی بیوتیک های متنوع و متعددی خورانده می شود که درصد بروز و شیوععفونتهای میکروبی مصرف کنندگان را بالا می برد مرغهای ماشینی براساستحقیقات فرانسوی ها بدلیل محرومیت از نور آفتاب بسیار مضرند
.....ظروف استیل سرب در داخل غذا مینماید که سرطان زاست ظروق تفلون به دلیل تخریب لایه های تفلون سرطان زاست
..... ظروفآلومینیوم موجب کم خونی, آلزایمر, ضعف اعصاب و لرزش دست می شوند و ظروفلعاب دار حاوی ترکیب سرب بوده و سرطان زاست ظروف زودپز, تندپز, مایکروویو و دستگاهای داغ کننده برقی همگی مضرند
.....بهترین غذاآبگوشت با گوشت گوسفند است و بهترین روغن, روغن حیوانی است روغن کنجد وزیتون هم بهترین روغن گیاهیست بهترین نان نانهای سبوس دار است مثل نان سنگک
..... در ماکارونی۲۰%گلوتن صنعتی استفاده می شود که سرطان زاست و در بسیاری کارخانه ها نانخشک کپک زده بجای آرد در ماکارونی استفاده میشود, و ماکارونی یبوست زاست
:: موضوعات مرتبط:
آیا می دانید؟ ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1081
1- خداوند از تو نخواهد پرسيد پوست تو به چه رنگ بود بلكه از تو خواهد پرسيد كه چگونه انساني بودي؟
2- خداوند از تو نخواهد پرسيد كه چه لباسهايي در كمد داشتي بلكه از تو خواهد پرسيد به چند نفر لباس پوشاندي؟
3- خداوند از تو نخواهد پرسيد زيربناي خانه ات چندمتر بود بلكه از تو خواهد پرسيد به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتي؟
4- خداوند از تو نخواهد پرسيد در چه منطقه اي زندگي ميكردي بلكه از تو خواهد پرسيد چگونه با همسايگانت رفتار كردي؟
5- خداوند از تو نخواهد پرسيد چه تعداد دوست داشتي بلكه از تو خواهد پرسيد براي چندنفر دوست و رفيق بودي؟
6- خداوند از تو نخواهد پرسيد ميزان درآمد تو چقدر بود بلكه از تو خواهد پرسيد آيا فقيري را دستگيري نمودي؟
7- خداوند از تو نخواهد پرسيد عنوان و مقام شغلي تو چه بود بلكه از تو خواهد پرسيد آيا سزاوار آن بودي وآن را به بهترين نحو انجام دادي؟
8- خداوند از تو نخواهد پرسيد كه چه اتومبيلي سوار ميشدي بلكه از تو خواهد پرسيد كه چندنفر را كه وسيله نقليه نداشتند به مقصد رساندي؟
9- خداوند از تو نخواهد پرسيد چرا اين قدر طول كشيد تا به جست و جوي رستگاري بپردازي بلكه با مهرباني تو را به جاي دروازه هاي جهنم، به عمارت بهشتي خود خواهد برد.
10- خداوند از تو نخواهد پرسيد كه چرا اين مطلب را براي دوستانت نخواندي بلكه خواهد پرسيد آيا از خواندن آن براي ديگران در وجدان خود احساس شرمندگي ميكردي؟
:: موضوعات مرتبط:
جالب و خواندنی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1081
20سال بيشتر ندارد و در يك خانه فساد در دام ماموران گرفتار شده است. فيلم گذشتهاش را به عقب برميگرداند و تلخيهاي زندگياش را چنين به تصوير ميكشد:
اسم من موناست و 19 ساله هستم. پدرم بنا بود. از روزي كه به دنيا آمدم صداي دعواهاي پدر و مادرم در گوشم نجوا ميكردند. مادرم عاشق پسر ديگري بود اما خانوادهاش او را به زور به عقد پدرم درآورده بودند. در درياي تلخي، كينه و درگيري بزرگ شدم مادرم اصلا اهميتي به من و خواهر كوچكم نميداد. ديگر از اين وضعيت خسته شده بودم. حسرت دست محبت مادرم را ميكشيدم. اما افسوس… افسوس كه مادرم تمام فكرش معشوقهاش علي بود. زندگي ما بخاطر وجود او سياه شده بود. نميتوانستم خيانتهاي مادرم به پدرم را تحمل كنم. از آخرش ميترسيدم اگر يك روز پدرم ميفهميد چه ميشد. پدرم بخاطر كارش از صبح تا شب كار ميكرد مادرم هم در غياب پدرم، علي را به خانه ميآورد. گاهگاهي هم با او به تفريح و گردش ميرفت. دلم به حال پدرم ميسوخت. بخاطر مادرم و بچههايش از صبح تا شب كار ميكرد. اما چه بيفايده، شبها هم با مادرم دعوا ميكرد. چون بيتوجهيهايش را نسبت به زندگي و بچههايش ميديد.
بالاخره اتفاقي كه ميترسيدم افتاد. يك روز كه مثل هميشه علي در خانه ما بود پدرم ناگهان سرزده وارد خانه شد. هيچ وقت آن روز را فراموش نميكنم. غوغايي به پا شد. علي با پدرم درگير شد او را كتك زد و از خانه فرار كرد. مادرم هم با او رفت. پدرم فرداي آن روز تقاضاي طلاق داد. بيچاره حتي شكايتي هم از مادرم نكرد. در همين گيرودار بوديم كه پدرم از غصه دق كرد و مرد. شايد هم فكر آن صحنه كه مرد بيگانهيي در خانهاش بود، آزارش ميداد. بعد از مرگ پدرم، من و خواهرم مجبور شديم پيش مادرم برويم. مادرم هم نگذاشت چهلم پدرم بگذرد، با علي معشوقهاش ازدواج كرد. علي اخلاقش بسيار بد بود. چون مواد مصرف ميكرد، مادرم را كتك ميزد. من و خواهرم را عذاب ميداد. يك بار هم علي مشغول كشيدن ترياك بود كه من با او درگير شدم با سيخ پاهايم را سوزاند. به گريه افتادم. مادرم هم به جاي اينكه براي دخترش دلسوزي كند با صداي بلند از من خواست كه به اتاق ديگري بروم آن شب تا صبح گريه كردم و ميگفتم چرا بايد سرنوشت من اين گونه ميشد. چرا در اين خانواده متولد شدم. چرا پدرم مرد و…
آن شب تمام وسايلم را جمع كردم، تصميم گرفتم از خانه فرار كنم. صبح زود، وقتي مادرم و علي خواب بودند، از آن خانه بيرون آمدم. احساس آرامش ميكردم گويا كبوتر قلبم آزاد شده بود و در آسمان پرواز ميكرد. نميدانستم كجا بايد بروم ولي خيالم راحت بود كه از آن شكنجهگاه خلاص شدهام.
به خانه عمهام رفتم. اما عمهام آنقدر مادرم و علي را نفرين كرد كه از آنجا ماندن هم خسته شدم. از آن خانه راحت شده بودم، اما عمهام باز حرف آنها را ميزد. يك شب بيشتر نتوانستم تحمل كنم. فرداي آن روز از خانه عمهام بيرون آمدم. نميدانستم كجا بايد بروم. نه پولي داشتم، نه جايي براي زندگي.
لباس پسرانه ميپوشيدم و در دستشويي پاركها ميخوابيدم. يك شب در دستشويي پارك با يك دختر فراري كه سرنوشتش مثل من بود، آشنا شدم. او ميگفت با پسري دوست شده كه به او قول ازدواج داده است. گاهگاهي هم به خانهاش ميرود. از من خواست كه به خانه دوست پسرش بروم. فرداي آن روز به آنجا رفتيم. خانه بزرگي در مركز شهر بود. در آنجا دختر و پسران زيادي رفت و آمد داشتند. آن وقت فهميدم كه آنجا يك مركز فساد است. رييس خانه فساد پيرمرد سرحالي بود كه با نوهاش همان پسري كه به دوستم قول ازدواج داده بود آنجا را اداره ميكرد. از من خواستند كه خودفروشي كنم و در آنجا بمانم. من هم مجبور شدم قبول كنم. چون جايي براي ماندن نداشتم.
هر شب مرا به مردان سن بالا اجاره ميدادند و پولش را پيرمرد (رييس خانه فساد)ميگرفت. آن دختر هم كه در دستشويي پارك با او آشنا شدم وسيلهيي بود تا دختران فراري را به دام بيندازد. به هرحال گرفتار آنجا شده بودم. از خودم بدم ميآمد. از زندگيام، آنقدر آلوده بودم كه دلم ميخواست بميرم. هميشه با خود ميگفتم اگر من يك پدر و مادر دلسوزي داشتم در اين زندان سياه نبودم. كاش حداقل پدرم زنده ميماند، محبتم ميكرد. آه كه چقدر به دستان نوازشگر پدرم نياز داشتم. اما نميدانستم چه كار بايد بكنم. نه راه پس داشتم نه راه پيش.
آنقدر در درياي آلوده غرق شده بودم كه ديگر به هيچ چيز و هيچ كس فكر نميكردم، بيخيال شده بودم. بايد تسليم سرنوشت ميشدم. چند ماهي گذشت و يك روز ماموران به آن خانه ريختند و مرا هم دستگير كردند. شايد ديگران از اين جمله من خندهشان بگيرد، اما دلم براي مادرم هم تنگ شده ، شايد شكنجهگاه آن خانه بهتر از آلودگي و گناه بود. اما او چقدر بيمحبت بود. انگار از محبت مادري بهرهيي نبرده بود. او حتي بعد از فرار من به پليس هم مراجعه نكرده بود كه از آنها بخواهد بچهاش را برايش پيدا كنند. بعضي اوقات به خودم ميگويم او مرا فداي معشوقهاش علي كرد. دلم براي خواهر كوچكم هم تنگ شده، دوست دارم بدانم كه الان چه ميكند. آيا علي باز هم او را شكنجه ميدهد. ولي دلم ميخواهد تحمل كند تا سرنوشتي مثل من نداشته باشد.
دختر جوان به فكر فرو ميرود، بعد از چند دقيقه ادامه ميدهد: بزرگترين آرزويم خوشبختي خواهرم است. دوست دارم زودتر از زندان آزاد شوم. پيش خواهرم برگردم. هر دو كار كنيم و خرج زندگي تامين شود. چه روياهايي داشتم. دوست داشتم درس بخوانم، براي خودم كسي بشوم. اما نفرين بر اين روزگار كه مرا پشت ميلههاي زندان انداخت
:: موضوعات مرتبط:
منجلاب فرار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1058
دوست من آشنایی از طریق اینترنت هم یکی از روشهای اشناییه که اگه به ازدواج منتج بشه که هیچ اما اگه نشه دو طرف و خصوصا" اونی که نیت پاکتری داشته خیلی ضربه میخورن . شناخت انسان اصولا" نسبیه حالا تو دنیای نت هم دیگه خیلی سخت تر میشه . ما نمیتونیم کسی رو که پشت یک کامپیوتر نشسته و بصورت نوشتاری با ما صحبت میکنه یا حتی از طریق مکالمه تلفنی درست بشناسیم.
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
:: موضوعات مرتبط:
نظر بدین.... ,
,
:: بازدید از این مطلب : 816
آیا تا کنون راجع به این پرسش فکر کرده اید که چه تفاوتی بین نگرانی طبیعی واضطراب وجود دارد؟
اضطراب یک عکس العمل طبیعی در مقابل تنش های زندگی است و به شما کمک می کند که در مقابل شرایط وخیم قرار بگیرید و همچنین تمرکز خود را روی کار معطوف کنید و در عین حال بتوانید کنترل امور را دردست گرفته و در کل شما را تحریک و تهییج می کند. تقریبا تمام افراد اضطراب را در زندگی خود تجربه می کنند. عموما اضطراب بعد از حل مسئله ا زبین می رود. اما زمانی که این احساس به صورت مفرط و ترس غیر منطقی د رهر لحظه از زندگی حتی لحظه سوار شدن بر آسانسور و یا ترک منزل پیش آید می تواند تبدیل به یک مشکل قابل توجه شود. افرادی که دارای اختلال تشویش و اضطراب هستند ، ترس و اضطرابی را تجربه میکنند که متناسب با وضعیت و شرایطشان نیست. کنترل کردن این احساس اصولا سخت است و بسیار شدید می باشد و حتی بیشتر از یک اضطراب طبیعی و عادی طول می کشد. برای مثال داشتن اضطراب قبل از صحبت کردن در یک مکان عمومی عادی است اما افرادی که دارای اختلال اضطراب هستند به طور دائم حتی موقع صحبت کردن در جمع دوستان این تشویش و نگرانی بی امان را تجربه می کنند. هر دو نگرانی طبیعی و اضطراب با علائمی همراه هستند که در ادامه بیان می شود. اما افرادی که دچار اختلال اضطراب هستند این علائم را به صورت شدیدتر و بی دلیل موجه تجربه میکنند.علائمی نظیر: بیقراری، خستگی، تحریک پذیری و ناپایداری، تنش ماهیچه ای، سردرد، مشکلات خواب(بی خوابی یا پر خوابی)، دست پاچگی که با علائمی نظیر تعریق و کندی تنفس همراه است.
اگر متوجه شدید که کنترل استرس و نگرانی برای شما سخت است وفعالیت های روزمره زندگی تان را تحت تاثیر قرار می دهد بهتر است با یک روانشناس مشورت کنید
:: موضوعات مرتبط:
آیا می دانید؟ ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1038
یک ضرب المثل زیمبابوهای میگوید: "اگر میتوانی راه بروی پس میتوانی برقصی، اگر میتوانی حرف بزنی پس میتوانی آواز بخوانی!"
آیا به این موضوع فکر کردهایم که از تواناییهایمان توانایی دیگری خلق کنیم؟ این کار چند مزیت دارد، یک این که تواناییهای خودمان را بیشتر میشناسیم، دوم این که شروع به پرورش آنها میکنیم، سوم این که اعتماد به نفسمان زیادتر میشود و چهارم این که جمله فوقالعاده من میتوانم را روزی چند بار تکرار میکنیم! به طور مثال:
من میتوانم فکر کنم پس میتوانم به چیزهای خوب بیشتر فکر کنم!
من میتوانم آشپزی کنم پس میتوانم در انتخاب شیوه طبخ غذا نیز بهترین گزینه را انتخاب کنم!
من میتوانم خانهمان را تزئین کنم پس میتوانم بدنم را نیز با خوردن میوهجات و سبزیجات رنگارنگ زیبایی بخشم!
من میتوانم تصور کنم پس میتوانم خودم را در شکل دلخواهم تصور کنم!
من میتوانم بنوشم پس میتوانم آب را بیشتر بنوشم!
من میتوانم بنویسم پس میتوانم یادداشتهای روزانه در مسیر سلامتیام را هم بنویسم!
من میتوانم قاشقم را دستم بگیرم پس میتوانم پس از هر بار غذا را در دهان گذاشتن، آن را در بشقاب بگذارم!
من میتوانم در رانندگی سرعت ماشینم را تحت کنترل خودم درآورم پس میتوانم روی سرعت خوردنم هم کنترل داشته باشم!
:: موضوعات مرتبط:
آرزوهایم ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1179