من آرام 19 سالمه.
این وبلاگ رو با تمام وجودم برای عشقم می سازم و می دانم که شایسته بهترینها می باشد فکر نکنم هیچ کس بتواند جای اون رو در قلب من بگیرد
فقط نظر یادتون نره...
تبادل لینک هم انجام میدم...
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
عشق آدما به هم ، قصه خنده داریه / اولش قشنگ و بعدش همه گریه زاریه وقتی عشق ها همه از دم مثل هم تموم میشن / چرا باز باید شروع کرد ، آخه این چه کاریه ؟
خیلی خوشحال شدم از اینکه خدای مهربون باز فرصتی داد تا بتونم بیام دقایقی رو با هم باشیم........
سعی دارم زیباترین وبلاگو طراحی کنم البته اگه ایین لوس بلاگ دست از این هنگ کردنش برداره .ای بابیا هر دفعه خواستم مطلب جدید بذارم نشد که نشد تقریبا 2هفته ای میشه که مطلب نذاشتم تصمیم داشتم یه وبلاگ دیگه راه اندازی کنم اما چه میشه کرد عاشق این وبلاگم هستم... یه جورایی دلم پیشش گیره...
امیدوارم هرچه زودتر این هنگ کردنا تموم بشه
حتما نظر بذارین ممنون........
:: موضوعات مرتبط:
حرفای من...... ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1995
دلم شکست دیگه بهش زنگ نزدم تا آخر شب که زنگ زدم داداشش باز جواب داد حرفای همیشگیو تحویلم داد
خدایا چرا اینجوری شد ؟؟؟؟
من چه گناهی کردم ؟؟؟
خودت کمکم کن
یه نگاه به ساعتم کردم دیدم ساعت از 8 هم گذشته
یهو گوشیم زنگ خورد
جانم مامانی کجایی مامان نمیای خونه
چرا چرا تو راهم دارم میام
مامانمو خیلی دوس دارم تنها سنگ صبورمه
فقط مامانمه که تو سختیا همراهمه و درکم می کنه پابه پام میاد
حتی دیگه دوستام هم همه تردم کردن
دیگه کسیو ندارم
اصلا نای راه رفتن ندارم پاهام سست شده نمیخوام از این خلوتگاهم برم بیرون برم تو این دنیا
تو خیابون و دوباره غم بیاد سراغم غم عشق اون
اونی که قدر عشقمو ندونست
من همه محبتمو ریختم به پاش اون نخواست
نمیدونم شایدم من بدم شایدم گناه از منه
اما ساده تر و مهربون تر از من تو دنیا دیگه نیس
از بس خوبی کردمو بدی دیدم ناراحتم
من این دنیارو نمیخوام
زیاد اهل بیرون رفتن نیستم امروزم یهویی اومدم پارک حالا باید برم جلو در خروجی وایستادم و به پارک نکاه می کنم واقعا قشنگه زیباست
سرمو آوردم بالا آسمون چقدر تاریکه اونم دلش مثل دل من گرفته ماه خیلی خوشگلو جذابه
همینجوری که به آسمون نگاه می کنم با خودم زمزمه می کنم خدایا کمکم کن
اون که نیس من
چی کار کنم حرف دلمو به کی بگم
مخصوصا تو این شرایط که دیگه کسی واسم نمونده و تنهای تنهام
دیگه باید برم خونه دیر شده میخوام تا خونه پیاده برم بیشتر فکر کنم بیشتر بیشتر
تمومهراهو بهش زنگ زدم اما کسی جواب نداد خونه که رسیدم مامانمکه دید تعجب کرد
این چه وضعیه نمی تونستی با ماشین بیای نه مامان می خواستم پیاده بیام برو لباساتو عوض کن تا سرما نخوری
شاممو خوردم و اومدم نشستم پای کامپیوتر در حال آهنگ گوش کردن بودم که بهم اس داد
میدونید چی نوشته بود
" سلام من با یکی دیگه دوست شدم اونم قسم داده غیر از اون با کسی نباشم تورو خدا بی خیال من شو برو با یکی از بچه محلاتون دوست شو تا برای دیدن همدیگه مشکل نداشته باشین"
بهش زنگ زدم نمی تونستم جلو گریمو بگیرم
باهام نمی مونی نه ؟
خوب تو اس که بهت گفتم
خوب نه قبلا هم بهم گفته بودی که با کس دیگه هستی
یه بهونه تازه و یه حرف جدید بیار چرا رک حرفاتو نمی زنی چرا بهم نمی گی که برو،انقد هاشیه نرو،راحت حرفتو بزن
خودتم میدونی اگه 100 سال هم بگذره من همچین حرفی بهت نمی زنم.
اگه مشکلت دیدنه که من صد دفعه گفتم بیا ببینمت اما خودت نیومدی تو مشهد چقد التماست کردم که بیای و نیومدی
حرف زیاد زدیم اما حرف آخرش این بود که تموم کنیم
و گفت بعدا بهت زنگ میزنم که هنوز منتظرم زنگ بزنه
نمیدونم چیکار کنم
همه تقصیرارو میندازه گردن من
شاید هم واقعا تقصیر منه و خودم خحبر ندارم
اون هیچی نمیگه همین کارش اعصابمو خورد می کنه حرفاشو نمیزنه حرفاشو ازم قایم میکنه
وای دیگه نمی تونم خسته شدم واقعا خسته
من شبا فقط کارم شده گریه و فک کردن و غصه خوردن
الان که دارم خوب فکر می کنم می بینم که دوستی و رفاقت و ...
همه اش الکیه
پوچ پوچ تهی خالی
چه دختر چه پسر هیچکدوم قدر عشقو دوس داشتنو نمی دونن
همه چیزو به مسخره بازی گرفتن
حالا شما هم برو دنبالش عاقبتت میشه مثل من
منی که دیگه تو زندگی هیچی واسه باختن ندارم.
این فقط جزئیاز زندگی منه
همه شو نمی دونید
نمی دونید که چقدر غم دارم......
فقط حرف آخرو میگم خودمو گم کردم
با کسی هم دوس نشین
خواهش می کنم سراغ این جور چیزا نرید بخدا هیچ فایده ای نداره
:: موضوعات مرتبط:
حرفای من...... ,
,
:: بازدید از این مطلب : 3421
|
امتیاز مطلب : 432
|
تعداد امتیازدهندگان : 104
|
مجموع امتیاز : 104
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 فروردين 1398 |
نظرات (19)
خدایا عاشقم کردو
کنار من نمی مونه
داره دل میکنه میره
بهم میگه پشیمونه
خدایت عاشقم کردو حالا از بودنم سیره
دل بی رحم اون حالا یه جای دیگه ای گیره
خودش با من نمی مونه میگه قسمت ما اینه
میذاره گردن تقدیر گناهش رو نمی بینه
چه سال نحسیه امسال چه روزای بدی دارم
آهای تقدیم پر پاییز ازت بیذار بیذارم
تو تعبیر کدوم خوابی کدوم کابوس بی پایان
چه قدر دل می بری ساده چقدر دل می کنی آسون
کدوم مهمون ناخونده منو از قلب تو رونده
نگاتو کی ازم دزدید دل منو کی سوزونده
خدایا یعنی الان صدامو می شنوه
خدایا نمی دونم چرا اینجوری شد
خدیا تو به من بگو چی کار کنم
خدایا من که چیزی بهش نگفتم و گذاشت و رفت
یعنی من براش کافی نبودم
آخه چرا اینجوری شد
من که دوسش داشتم
نه نه نه نه می دونم اون منو دوس نداشت
خوب گریه نکن همه چیز درست میشه
شاید یه روزی برگشت
اما خدا من که منتظرش میمونم میدونم که اون یکی دیگرو دوس داره
اما بازم منتظر می مونم
قلبمو به هیشکی نمیدم به هیشکی تا بیاد دوباره پیشم
آخه از بس گریه کردم دیگه اشکامم خشک شده
از بس ازش خواستم بمونه و نموند خدا می خوای بهت بگم چی شد
خدا اولش که اومده بود مهربون بود می گفت دوسم داره
نمی دونی که چقدر دوسش دارم
خدا من که بهش چیزی نگفتم اون بی دلیل رفت
همش خودمو سرزنش می کنم همش می گم ببینم مگه منم با اون چی کار کردم
مگه من کار بدی کردم که گذاشت رفت
من که گفتم هر چی اون بگه
من که همش حرفشو گوش می کردم
خدا چرا ساکتی چرا چیزی نمی گی
خدا نکنه میدونی اون دیگه برنمی گرده
یه چیزی بگو
خدایا اون الان چیکار می کنه
حالش خوبه
مریض نیس
کجاس کنار کیه
دلشو به کی داده
اونم مثل من دوسش داره
مثل من نازشو میکشه
یادمه هروقت گریه می کردم اعصابش خورد می شد می گفت گریه نکن
وقتی می دید ساکت نمی شم میگفت مگه من به تو نمی گم گریه نکن
واای خدا الان پس چرا نیس دعوام کنه سرم داد بکشه بگه بسه دیگه گریه نکن
نمی ذاشت تنهایی جایی برم
همه اش ازم می پرسید کسی اذیتت نکرد
ما که باهم مهربون بودیم پس چرا رفت
خدا این فکرو خیالا دیونم کرده
حالا که اون نیس کجا برم
چی کار کنم
حرف دلمو به کی بگم
دیگه واسه کی گریه کنم
خدایا من دلم خیلی کوچیکه زود می شکنه
با رفتن اون من خیلی شکستم
همش خودمو سرگرم می کنم که یادم بره
اما بی فایده اس
بدتر دل تنگش میشم
آخه خدا بهش بگو من چیکار کردم که گذاشت و رفت
خدا تو بهش بگو دل منو تنها نذاره
بگو که گناه دارم بدون اون نمی تونم
بگو دل آرام خیلی ناراحته
بی تابی می کنه
هرچی اون بگه هرچی اون بخواد
الان چند روزه که میاد تو خوابم
چشماشو دوس دارم اون صورت پاک و معصومشو
اما چرااااااااااااا
خدایا دلم گرفته
پره غصه اس
هیشکی حرفمو نمی فهمه هیشکی
اونم نیس نیس نیس
خدا ازت خواهش می کنم اینارو بهش بگووووووووو...................
:: موضوعات مرتبط:
حرفای من...... ,
,
:: بازدید از این مطلب : 3152
|
امتیاز مطلب : 447
|
تعداد امتیازدهندگان : 110
|
مجموع امتیاز : 110
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 فروردين 1398 |
نظرات (1)
ستادى از شاگردانش پرسيد: چرا ما وقتى عصبانى هستيم داد مي زنيم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگين هستند صدايشان را بلند مي کنند و سر هم داد مي کشند؟
شاگردان فکرى کردند و يکى از آن ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسرديمان را از دست مي دهيم
استاد پرسيد: اين که آرامشمان را از دست مي دهيم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد مي زنيم؟
آيا نمي توان با صداى ملايم صحبت کرد؟
چرا هنگامى که خشمگين هستيم داد مي زنيم؟
شاگردان هر کدام جواب هايى دادند امّا پاسخ هاى هيچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنين توضيح داد: هنگامى که دو نفر از دست يکديگر عصبانى هستند، قلب هايشان از يکديگر فاصله مي گيرد. آن ها براى اين که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه ميزان عصبانيت و خشم بيشتر باشد، اين فاصله بيشتر است و آن ها بايد صدايشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسيد: هنگامى که دو نفر عاشق همديگر باشند چه اتفاقى مي افتد؟
آن ها سر هم داد نمي زنند بلکه خيلى به آرامى با هم صحبت مي کنند. چرا؟
چون قلب هايشان خيلى به هم نزديک است. فاصله قلب هاشان بسيار کم است
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به يکديگر بيشتر شد، چه اتفاقى مي افتد؟
آن ها حتى حرف معمولى هم با هم نمي زنند و فقط در گوش هم نجوا مي کنند و عشقشان باز هم به يکديگر بيشتر مي شود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بي نياز مي شوند و فقط به يکديگر نگاه مي کنند. اين هنگامى است که ديگر هيچ فاصله اى بين قلب هاى آن ها باقى نمانده باشد
:: موضوعات مرتبط:
روانشناسی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 3268
- فقر اينه که 2 تا النگو توي دستت باشه و 2 تا دندون خراب توي دهنت؛
- فقر اينه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛
- فقر اينه که شامي که امشب جلوي مهمونت ميذاري از شام ديشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛
- فقر اينه که ماجراي عروس فخري خانوم و زن صيغه اي پسر وسطيش رو از حفظ باشي اما ماجراي مبارزات بابک خرمدين رو ندوني؛
- فقر اينه که از بابک و افشين و سياوش و مولوي و رودکي و خيام چيزي جز اسم ندوني اما ماجراهاي آنجلينا جولي و براد پيت و سير تحولي بريتني اسپرز رو پيگيري کني؛
- فقر اينه که وقتي با زنت مي ري بيرون مدام بهش گوشزد کني که موها و گردنشو بپوشونه، وقتي تنها ميري بيرون جلو پاي زن يکي ديگه ترمز بزني و بهش بگي خوششششگلهههه؛
- فقر اينه که وقتي کسي ازت ميپرسه در 3 ماه اخير چند تا کتاب خوندي براي پاسخ دادن نيازي به شمارش نداشته باشي؛
- فقر اينه که فاصله لباس خريدن هات از فاصله مسواک خريدن هات کمتر باشه؛
- فقر اينه که کلي پول بدي و يک عينک ديور تقلبي بخري اما فلان کتاب معروف رو نمي خري تا فايل پي دي اف ش رو مجاني گير بياري؛
- فقر اينه که حاجي بازاري باشي و پولت از پارو بالا بره اما کفشهات واکس نداشته باشه و بوي عرق زير بغلت حجره ات رو برداشته باشه؛
- فقر اينه که توي خيابون آشغال بريزي و از تميزي خيابونهاي اروپا تعريف کني؛
- فقر اينه که 15 ميليون پول مبلمان بدي اما غير از ترکيه و دوبي هيچ کشور خارجي رو نديده باشي؛
- فقر اينه که ماشين 40 ميليون توماني سوار بشي و قوانين رانندگي رو رعايت نکني؛
- فقر اينه که به زنت بگي کار نکن ما که احتياج مالي نداريم؛
- فقر اينه که بري تو خيابون و شعار بدي که دموکراسي مي خواي، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛
- فقر اينه که ورزش نکني و به جاش براي تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحي زيبايي و دارو کمک بگيري؛
- فقر اينه که تولستوي و داستايوفسکي و احمد کسروي برات چيزي بيش از يک اسم نباشند اما تلويزيون خونه ات صبح تا شب روشن باشه؛
- فقر اينه که در اوقات فراغتت به جاي سوزاندن چربي هاي بدنت بنزين بسوزاني؛
- فقر اينه که با کامپيوتر کاري جز ايميل چک کردن و چت کردن و موزيک گوش دادن نداشته باشي؛
- فقر اينه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از يخچالت(يخچال هايت) باشه؛
:: موضوعات مرتبط:
قاطی پاتیه دیگه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2698