نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑


طعنه از دشمنت ای دوست شنیدن تا کی؟ / به بدن پیرهن صبر دریدن تا کی؟

پیش رو بودن و روی تو ندیدن تا کی؟ /  بار هجران تو بردوش کشیدن تا کی؟

.

.

.

اس ام اس روز جمعه ، اس ام اس امام زمان

ای پیک راستان خبر یار ما بگو / احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

ما محرمان خلوت انسیم غم مخور / با یار آشنا سخن آشنا بگو . . .


اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره

و المستشهدین بین یدیه  . . .

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

در کودکی خوانده بودیم” آن مرد درباران آمد”؛

غافل ازاینکه تاآن مردنیاید، باران نمی بارد . . .

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

مهدی جان روا بود که گریبان ز حجر تو پاره کنم

دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم  . . .

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

بی تو ای صاحب زمان / بی قرارم هر زمان

از غم هجر تو من دلخسته ام / همچو مرغی بال و پر بشکسته ام . . .

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

اندر آیینه ی دل، عکس شهی می طلبم / به حریم حرم دوست، رهی می طلبم

روز و شب ناله زنان، ندبه کنان، اشک فشان / از خدا دیدن رخسار مهی می طلبم

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

مُردم به خدا از غم هجران و جدایی/  ای دلبر دور از نظرم پس تو کجایی

بر حال دل زار، تو خود خوب گواهی/ جز عشق تو ما را نبود هیچ گناهی . . .
اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

به امید روزی که همه ی پیامک های جهان این باشد: ” مهدی فاطمه آمد . “

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

ای چاره ی درخواستگان ادرکنی / ای مونس و یار بی کسان ادرکنی

من بی کسم و خسته و مهجور و ضعیف / یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی . . .

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

پیامبر اکرم(ص) :

در دولت او مردم آنچنان در رفاه و آسایشی به سر می برند

که هرگز نظیر آن دیده نشده است

تعجیل در فرجش صلوات

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

تا کی در انتظار تو شب را سحر کنم /شب تا سحر به یاد رخت ناله سر کنم

ای غایب از نظر، نظری کن به حال من / تا چند سیل اشک روان از بصر کنم . . .

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

در غم هجر رخ تو در سوز و گدازیم / تا به کی زین غم جانکاه، بسوزیم و بسازیم

آید آن روز که در باز کنی، پرده گشایی / تا به خاک قدمت، جان و سر خویش ببازیم

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

عمریست که از حضور او جا ماندیم / در غربت سرد خویش تنها ماندیم

او منتظر است تا که ما برگردیم / ماییم که در غیبت کبری ماندیم . . .

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

امام کاظم (ع) :

جسم او از دیدگان غایب ولی یاد او در دل های مؤمنین زنده خواهد بود.

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

این دیده نیست قابل دیدار روی تو/ چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را

تو در میان جمعی و من در تفکّرم/ کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را . . .

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

اگر که آمدی من رفته بودم  اسیر سال و ماه و هفته بودم

دعایم کن دوباره جان بگیرم   بیایم در رکاب تو بمیرم

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات /  بر جان و دل صبور مهدی صلوات

تا امر فرج شود مهیا بفرست / بهر فرج و ظهور مهدی صلوات . . .

اس ام اس امام زمان ، پیامک امام زمان ، مسیج امام زمان

سر راهت در انتظارم / برده هجرت صبر و قرارم

جز ظهورت ای گل زهرا / به خدا حاجتی ندارم . . .

 



:: موضوعات مرتبط: شاید این جمعه بیاید........ , ,
:: بازدید از این مطلب : 755
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑


 الهی تکیه بر لطف تو کردم/ به جز لطفت ندارم تکیه گاهی

گرفتم دامن بخشنده ای را / که بخشد از کرم کوهی به کاهی

اس ام اس جدید ، اس ام اس خداوند ، اس ام اس زیبا

هر گاه با دیگرانید خود را خط بزنید و هر وقت با خدایید دیگران را . . .

اس ام اس جدید ، اس ام اس خداوند ، اس ام اس زیبا

عشق یعنی اشک توبه در قنوت / خواندنش با نام غفار الذنوب

عشق یعنی چشمها هم در رکوع / شرمگین از نام ستار العیوب

عشق یعنی سر سجود و دل سجود / ذکر یارب یارب از عمق وجود . . .

اس ام اس جدید ، اس ام اس خداوند ، اس ام اس زیبا

الهی نصیرمان باش، تا بصیر گردیم / بصیرمان کن، تا از مسیر بر نگردیم،

و آزادمان کن تا اسیر نگردیم . . .

التماس دعا

اس ام اس جدید ، اس ام اس خداوند ، اس ام اس زیبا

اگر پیام خدا را خوب دریافت نکردید، به “فرستنده ها” دست نزنید،

گیرنده ها” را تنظیم کنید . . .

اس ام اس جدید ، اس ام اس خداوند ، اس ام اس زیبا

کسی که در نفسهایش خدا جریان ندارد، بزرگ ترین آلوده کننده ی هوای جهان است . . .

اس ام اس جدید ، اس ام اس خداوند ، اس ام اس زیبا

سرمشق های آب،بابا یادمان رفت / رسم نوشتن هم خدایا یادمان رفت

شعر خدای مهربان را حفظ کردیم / اما خدای مهربان را یادمان رفت . . .

اس ام اس جدید ، اس ام اس خداوند ، اس ام اس زیبا

هرگز کوچیک شدن رو بهانه ی نبخشیدن قرار نده

چون اگه قراربود کسی با بخشیدن کوچیک بشه، خدا اینقدر بزرگ نبود . . .

اس ام اس جدید ، اس ام اس خداوند ، اس ام اس زیبا

التماس به خدا عزت است

اگربرآورده شود نعمت است و اگربرآورده نشود حکمتست

التماس به خلق ذلت است

اگربرآورده شود منت است و اگر برآورده نشود.خفت است

اس ام اس جدید ، اس ام اس خداوند ، اس ام اس زیبا

خدایا امیدم تویی ، مرا ازدرگاهت ناامید برمگردان

خدایا : توازنهان دل های ما آگاهی . پس در دل های ما

جز بذر محبت مکار . . .

 



:: موضوعات مرتبط: sms خداوند , ,
:: بازدید از این مطلب : 812
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑


هان ای کسانی که ادعا دارید

جرات دارین برین مصر بگین....مبارک باشه

.

.

از سبیل هـای از بنا گوش در رفتـه / تـا ابرو های برداشتـه / مردان  ما چـه راه  سختی پیموده انـد!

.

.

بعد ازحدف یارانه ها : به یارو میگن قبض آب و برق خونتو چطور پرداخت میکنی؟ میگه: میذارم زیر برف پاک کن ماشین غضنفر، فکر میکنه قبض جریمست میره پرداخت میکنه

.

.

ای کاش وافور دلت بودم تا تمام سوخته های عشق را جمع میکردم و باهاشون شیره ای از محبت میساختم که تا آخر عمر خمارم میشدی که ترکم نکنی!

.

.

آیا می دانید که : ...قلقلک دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخی با اسلحه در حالت رگبار است

.

.

از دفتر خاطرات غضنفر : امروز قبض آب اومده 100 هزار تومن .. تــوو توالت خودمونــوو با رانی بشوریمم به صرفــه تره

.

.

معلم کلاس اول: اگه تو 10 تا شکلات داشته باشی 2 تاشو بدی به سمیرا..3 تاشو بدی به مریم و یه دونه هم بدی به شراره اونوقت چی خواهی داشت؟؟؟ / شاگرد: خوب معلومه 3 تا دوســـت  دختر جدید

.

.

زندگی گرامی تر از آن است که به خصومت بگذرد / بیا کارت شارژهایمان را تقسیم کنیم!

.

.

هوس کرده ام خوب نباشم. / شاید حالم را بپرسی!

.

.

الهی که بخت تو را وا کنم     

تو را توی بخت خودم جا کنم

در باغ سبزی نشانم بده

که باغ دلت را مصفا کنم

.

.

شعر  جدید سعدی پس از حذف یارانه ها
«
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند...تا تو تانی لقمه نانی به کف آری و سریعا بخوریش»

.

.

به کنج سینه منزل کردی ای دوست

دلم را رهن کامل کردی ای دوست

دلم مستغرق دریای غم بود

مرا مهمان ساحل کردی ای دوست

.

.

یارب ز کرم جزای نیکی بفرست

ماشین و آپارتمان شیکی بفرست

من میل به تک خوری ندارم، لطفا"

از این دم بخت ها شریکی بفرست!

.

.

دل بی بهار روی تو خرم نمی شود

عاشق دریغ و درد که آدم نمی شود

گاهی نظر به بنده‌ی بی ریخت کن عزیز

چیزی ز خوشگلی شما کم نمی شود

.

.

بازی قدیمی و پر طرفدار « نون بیار کباب ببر » به دلیل تعارض با واقعیت موجود در جامعه و تخیلی بودن آن از جمع بازی ها حذف و بازی « چندین سیخ کباب بیار تا بتونی لقمه نونی ببری » جایگزین آن شد .

 

 



:: موضوعات مرتبط: sms جدید , ,
:: بازدید از این مطلب : 696
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

یاد اون لبهای غنچه ایت یاداون لپهای پنبه ایت
یاد اون اخمای قشنگت اداهای رنگاورنگت
یاد اون حرفای عاشقونت زیربارون قدم های بی بهونت
یاد چشای مستونت نگاهای عاشقونت
یاد دعواهای کودکونمون قصه های عاشقونمون
یاد لالایی های شبونمون حرف های نگفتمون
یاد اون شب نشینی یامون تا صبح مسخره بازیامون
یاد گونه های خیست حرف های دل انگیزت
هر چه حسه توشعرامه حرف دلم لای کتابامه
هزارتاحرف نگفته دارم یه کوله بارغصه دارم
صد تا گلایه دارم یه کوله بار غصه دارم
دل فرهاد دارم رسم شیرین داری
عشق مجنون دارم ناز لیلی داری
قصه آشنایمون لحظه جدایمون
می مونه توی یادامون



:: موضوعات مرتبط: شعر عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 831
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم".

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :"متشکرم " . 
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :"قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم " .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود :
"
تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نمی‌دونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ....
ای کاش این کار رو کرده بودم ................."

 



:: موضوعات مرتبط: داستان عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 677
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

نشانی‌ کسی‌ را می‌خواهم
که مثل من ساده ... که مثل من ساکت
از خاطر‌ها ... از همه خاطره‌ها برود

 

می روم. گاهی رفتن از ماندن شیرین تر است. گاهی باید رفت بی صدا ... بی کوله بار.. بی یاد و خاطره....سنگین باید رفت تا شاید سبک برگشت....

 

باید دل سنگی‌ مارا قاب شیشه‌ای میگرفتید
دیر آمدید
رگه افتاده به ریشه‌های ما
وای بر دل آیندگان ما !!!

 

میخواهم چشمانم را ببندم
و وقتی باز میکنم هیچ کس نباشد
من باشم و تنهایی
نه اینکه همه رفته باشند
من از همه رفته باشم

 

ای  صاحب تورات دل بر نیل عشق ما روان

هر جا که باشی خوب من دنیا به کامت ارغوان

این طالع خوب از تو هست در همت پیدایشت

خورشید به پا بوس شما تا معبد مغرب دوان

کاین مژده از شهر خدا بر پا منار عاشقیست

هنگامۀ میلاد تو همزاد هر خوب از اوان

دنیای ما از نو شده با ارمغان پیک عشق

باشد که باشی تا ابد دل زنده و هم دل جوان

 

 

سودائي عشقم من ما را چه ميازاري
بركن زجانم دل گركه نميازاري
آن خال كه برلب بود هوشم زسرم برده
صد سجده ترا بايست حقا كه سزاواري
تاريكي شبها هم از زلف تو پيدا شد
جز ت نگزينم يار دانم كه وفاداري
رخسار ترا ديدم در پهنه ي يك ابري
ابري كه مه آلود است باراني مگر داري
آشفته جمالي را رو سوي تو آوردند
هوشيار كني مجنوي حكمت به چه مي داري
ليلايي و من مجنون افسانه زتو گويم
زينت تو را باشد زيبنده هركاري
تسخير تو گرديده جمله همه ي عالم
ناهيد بدور شمس بازي ده سياري
نقاش به تصويري درچهره ي يك قابي
نقشي به اشجارت با گل عشوه مي باري
صوفي تو را جويد هردم كه كند ياهو
صافي به تو برگيرد در طالع بيماري
عالم زتو مي گويد در وادي اين علمش
ساقي به تو مي بيند در آئينه جانداري
منشور شعاع تو در گستره ي عمر است
عمري دگر خاموش در بستر بيداري
اي واي اگر بر من هر دم نكنم يادت
ياد كتبي محفوظ روشن گر اسراي



:: موضوعات مرتبط: غم عشق تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 959
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑


آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی غیر پاستوریزه، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نمالید

خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!

پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد!

مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش ' بول بول بول بول' می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی! جیش کنی تو شلوارت

مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!

آقای پدر! هنگام دعوا با خانوم مادر، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست!

خانوم مادر! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی' بچه سوسک مرده' بدهد.

آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا 'پووووووف' می کنید به حداقل می رسد! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم

 



:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: بازدید از این مطلب : 760
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑



که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى اين که آن‌ها همديگر را دوست ندارند نيست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آن‌ها همديگر را دوست دارند نمى‌باشد.

من باور دارم ...
که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما بايد بدين خاطر او را ببخشيم.

من باور دارم ...
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترين فاصله‌ها. عشق واقعى نيز همين طور است.

من باور دارم ...
که ما مى‌توانيم در يک لحظه کارى کنيم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.

من باور دارم ....
که زمان زيادى طول مى‌کشد تا من همان کسی شوم که مى‌خواهم.

من باور دارم ...
که هميشه بايد کسانى که صميمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زيبا و دوستانه ترک گويم زيرا ممکن است آخرين بارى باشد که آن‌ها را مى‌بينم.

من باور دارم ...
که ما مسئول کارهايى هستيم که انجام مى‌دهيم، صرفنظر از اين که چه احساسى داشته باشيم.

من باور دارم ...
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.

من باور دارم ...
که قهرمان کسى است که کارى که بايد انجام گيرد را در زمانى که بايد انجام گيرد، انجام مى‌دهد، صرفنظر از پيامدهاى آن.

من باور دارم ...
که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمک ما مى‌آيند و ما را نجات مى‌دهند.

من باور دارم ...
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا اين به من اين حق را نمى‌دهد که ظالم و بيرحم باشم.

من باور دارم ...
که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشته‌ايم و آنچه از آن‌ها آموخته‌ايم بستگى دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفته‌ايم.

من باور دارم ...
که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم، گاهى بايد ياد بگيريم که خودمان هم خودمان را ببخشيم.

من باور دارم ...
که صرفنظر از اين که چقدر دلمان شکسته باشد، دنيا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ايستاد.

من باور دارم ...
که زمينه‌ها و شرايط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثيرگذار بوده‌اند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.

من باور دارم ...
که نبايد خيلى براى کشف يک راز کند و کاو کنم، زيرا ممکن است براى هميشه زندگى مرا تغيير دهد.

من باور دارم ...
که دو نفر ممکن است دقيقاً به يک چيز نگاه کنند و دو چيز کاملاً متفاوت را ببينند.

من باور دارم ...
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آن‌ها را نمى‌شناسيم تغيير يابد.

من باور دارم ...
که گواهى‌نامه‌ها و تقديرنامه‌هايى که بر روى ديوار نصب شده‌اند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد.

من باور دارم ...
شادترين مردم لزوماً کسى که بهترين چيزها را دارد نيست؛ بلکه کسى است که از چيزهايى که دارد بهترين استفاده را مى‌کند.

من باور دارم ...
«برای زنده بودن نباید زندگی کنیم؛ بلکه برای زندگی کردن باید زنده باشیم.»

و من باور دارم ...
که شما اين متن را براى کسانى که باورشان داريد می‌فرستيد؛ مثل همين کارى که من کردم

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب فلسفی , ,
:: بازدید از این مطلب : 831
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

 

يك مغازه شوهر فروشي در نيويورك باز شده كه خانمها ميتوانند به آنجا رفته و براي خود شوهري تهيه كنند.

در تابلوي راهنماي مقابل درب ورودي از جمله مطالب ذيل نوشته شده :  

شما در طول عمرتان فقط يكبار ميتوانيد از اين محل ديدن كنيد.

اينجا شش طبقه است و ارزش محصولات هر طبقه بالايي‌ بيشتر از طبقه پائيني است.

شما ميتوانيد فقط يك محصول از يكي‌ از طبقات انتخاب كنيد و يا به طبقه بالايي‌ برويد.

شما نميتوانيد به طبقات پاييني برگرديد ولي‌ ميتوانيد از هر طبقه كه خواستيد از فروشگاه خارج شويد.

 

خانمي را كه تازه وارد فروشگاه شده در نظر گرفته و با او همراه مي‌شويم.

 او به طبقه اول ميرود كه در تابلو ورودي آنجا نوشته اين مردان داراي شغل ثابت هستند.  

مردان بنظرش جالب ميايند ولي‌ تصميم مي‌گيرد طبقه بالا را هم ببيند.

اينجا نوشته اين مردان داراي شغل ثابت هستند و بچه‌ها را دوست دارند

با خودش ميگه خيلي‌ خوبه ولي من بيشتر ميخوام و به طبقه ي سوم ميره  

اينجا نوشته شده اين مردان شغل ثابت دارند و بچه‌ها را دوست دارند و بسيار خوش قيافه هستند

نگاهي به مردان ميندازه ميگه واي خداي من ولي احساس ميكنه كه بايد بره طبقه ي چهارم كه آنجا نوشته اين مردان شغل ثابت دارند بسيار خوش تيپ و قيافه هستند عاشق بچه‌ها هستند و به كارهاي خانه علاقمندند خانم اينجا رو هم ميبينه و ميگه وااااي خداي من كمك كن ديگه نميتونم خودمو نگهدارم ولي‌ ناخود آگاه ميره طبقه پنجم كه اينجا نوشته :

اين مردان شغل ثابت دارند عاشق بچه‌ها هستند فوق آلعاده خوش برو رو هستند شديدا به كارهاي خانه علاقمندند و مرداني رمانتيك ميباشند ديگه آنچنان وسوسه شده كه نميتونه صرف نظر كنه ولي‌ باز ناخود آگاه ميره طبقه ششم كه اينجا روي يك تابلوي  ديجيتال نوشته :  

شما بازديد كننده شماره ۳۱۴۵۶۰۱۲ از اين طبقه هستيد اينجا هيچ مردي وجود ندارد اين طبقه فقط براي اين است كه ثابت كنيم كه زنها را بهيچ وجه نميتوان راضي‌ نمود از بازديدتان از فروشگاه شوهر سپاسگزاريم.

  

اطلأعيه :

صاحب فروشگاه شوهر مورد انتقاد قرار گرفته بود كه چرا تبعيض جنسي‌ قائل شده كه براي رفع اين اتهام فروشگاه ديگري براي انتخاب زن در همان نزديكي‌ گشود و نتايج زير بدست آمد :

زنهاي طبقه اول به مسائل جنسي‌ علاقمندند

زنهاي طبقه دوّم به مسائل جنسي‌ خيلي‌ علاقمندند و ثروتمندند

طبقات سوّم ، چهارم ، پنجم و ششم تا بحال بازديد كننده نداشته.!!

 

 



:: موضوعات مرتبط: نمیدونم که , ,
:: بازدید از این مطلب : 634
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

 

مرا را از خودت میرانی

هر چقدر التماست می کنم بی فایده است

نمی خواهی ام

خرده های دلم را جمع می کنم و می روم

بعد هی بر می گردی

هی زخمهایم را تازه می کنی و رویش نمک می پاشی

از آزارم لذت می بری ؟

از اینکه بین ماندن و رفتن معلق باشم ؟

شاید خودت هم هنوز مطمئن نیستی؟

پس اینقدر چمدانم را به دستم نده

بگذار آبی به صورتم بزنم

برایت میوه ای پوست بگیرم

دست لای موهایت کنم و برایت شعر بخوانم

بگذار برای یکبار هم که شده لبخندی کامل روی صورتم نقش ببندد

بگذارچمدانم را برای همیشه زمین بگذارم

بگذار بمانم

حتی در حاشیه زندگی ات



:: موضوعات مرتبط: غم عشق تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 960
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()