نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

وقتی کسی رو دوست داري. حاضری جون فداش کنی حاضری دنيا رو بدی فقط يک بار نگاهش کنی.


به خاطرش داد بزنی.به خاطرش دروغ بگی.............رو همه چيز خط بکشی حتی رو برگ زندگی.

وقتی کسی تو قلبته حاضری دنيا بد باشه........فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه.

قيد تموم دنيا رو به خاطر اون ميزنی..........خيلی چيزا رو می شکنی تا دل اون رو نشکنی.

حاضری که بگزری از دوستای امروز و قديم.........اما صداشو بشنوی شب از ميون دو تا سيم.

حاضری قلب تو باشه پيش اون گرو..........فقط خدا نکرده اون يک وقت بهت نگه برو.

حاضری هر چی دوست نداشت به خاطرش رها کنی..........حسابتو حسابی از مردم شهر جدا کنی.

حاضری هر جا که بری به خاطرش گريه کنی..........بگی که مهتاجشی و به شونه هاش تکيه کنی.

وقتی کسی تو قلبته يک چيز قيمتی داری...........ديگه به چشمت نمياد اگر که ثروتی داری .

حاضری هر چی بشنوی حتی اگر سرزنشه.........به خاطر اون کسی که خيلی برات با ارزشه.

حاضری هر کی جز اونو ساده فراموش کنی..........پشت سرت هر چی ميگن چيزی نگی گوش کنی.

حاضری که بگذری از مقررات و دين و درس............وقتی کسی رو دوست داری معنی نميده ديگه ترس

 

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند
قاب عکس توست ولی شیشه عمر من است
بوسه بر مویت زنم ترسم که مویت بشکند
رشته موی توست ولی ریشه عمر من است



:: موضوعات مرتبط: غم عشق تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 2760
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

بي تو بودن كار من نيست
فکر میکنم عاقبت خدا مرا ببرد به بازار
روی پیشانی ام بنویسد: فروشی!
ترا بخدا به هر قیمتی شده
بیا و چشمهایم را بخر
مگذار حسرت دیدنت تا ابد بر دلم بماند....



:: موضوعات مرتبط: نمیدونم که , ,
:: بازدید از این مطلب : 855
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

این یه تار موی تو هست که به دنیا نمیدم

حتی اون شپش وسطشو !

.

.

.

عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود / جوینده ی عشق بی عدد خواهد بود

فردا که قیامت آشکارا گردد / هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود . . .

.

.

.

دلم را ساده گیر آورده ای

تو نه مستاجر، اسیر آورده ای

تو تمام رهن قلبت پیش پیش است

نگو بازم که دیر آورده ای !

.

.

.

عاشقی تنها مرحله ای از راه زندگی است که شوخی غرور در آن تابلویی ندارد . . .

.

.

.

ای بهار زندگیم ، ای امید بودنم

غنچه ی لبهای تو ، گرمی شکفتنم

قامت رعنای تو ، قبله گاه دیدنم

آن نوای گرم تو ، بهترین شنیدنم

کنج آغوش دلت ، جاده ی رسیدنم . . .

.

.

.

آشفته دلان را هوس خواب نباشد ، شوری که به دریاست به مرداب نباشد . . .

.

.

.

شوقی، که چو گل دل شکفاند، عشق است

ذهنی، که رموز عشق داند، عشق است

مهری، که تو را از تو رهاند، عشق است

لطفی، که تو را بدو رساند، عشق است

.

.

.

روزگاری هستی ام را می نواخت ، آفتاب عشق شور انگیز من

این زمان خاموش و خالی مانده است ، سینه ی از آرزو لبریز من . . .

.

.

.

نبض زندگی هنوز می زند ، من و تو زنده ایم ، بهار در راه است

ستاره چشمک می زند ، غنچه ها باز شده اند

مرغ عشق من می خواند ، پس چرا ناامیدی . . . ؟

.

.

.

داشتم یک دل و آن هم به تو کردم تقدیم

بیش از این از من مسکین چه تمنا داری . . . ؟



:: موضوعات مرتبط: قاطی پاتیه دیگه , ,
:: بازدید از این مطلب : 2125
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

آینه پرسید:که چرا دیر کرده است؟
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟
گفتم:او فقط اسیر من است.
تنها دقايقی چند تاخیر کرده است
خندید به سادگی ام آینه و گفت:
احساس پاک تو را زنجیر کرده است
گفتم:از عشق من چنین سخن مگوی
گفت:خوابی سالهاست دیر کرده است
در آینه به خود نگاه کردم!اه.....
عشق تو عجب مرا پیر کرده است
راست گفت آینه که منتظر نباش!!
او برای همیشه دیر کرده است



:: موضوعات مرتبط: اشعار خواندنی و بسیار احساسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1155
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

احساس می کنم که دگر ناب نیستم
افراسیاب غصه و سهراب نیستم
احساس می کنم که دگر رنگ باختم
آن جام پاک عشق تو بر سنگ باختم
سنگی ز جنس شک و نگاهی ز جنس وهم
این شک و این خیال نمی آیدم به فهم...



:: موضوعات مرتبط: قاطی پاتیه دیگه , ,
:: بازدید از این مطلب : 1000
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

يادم باشدكه زيبايي هاي كوچك را دوست بدارم حتي اگر در ميان زشتي هاي بزرگ باشند.
يادم باشد كه ديگران را دوست بدارم آن گونه كه هستند، نه آنگونه كه مي خواهم باشند.
يادم باشد كه هرگز خود را از دريچه نگاه ديگران ننگرم
كه من اگر خود با خويشتن آشتي نكنم هيچ شخصي نمي تواند مرابا خود آشتي دهد.
يادم باشد كه خودم با خودم مهربان باشم چراكه شخصي كه با خود مهربان نيست نمي تواند با ديگران مهربان باشد.



:: موضوعات مرتبط: مطالب فلسفی , ,
:: بازدید از این مطلب : 938
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

حضورت مثل یه رویاس
که تو شبهام پیدا شد
از این دلهره میفهمم،
که راهت سمت من واشد ..
یه جوری عاشقم انگار،
تو بی همتایی از خوبی
چه حسی داری از اینکه،
میون قلبم آشوبی..؟!
لبات و گرم می بوسم
دلم بیتاب میلرزه،
تمومه حسم از عشقت
تو اون ثانیه، بی مرزه..
تا از دستات وا میشم،
همش دلشوره میگیرم
یه روز آخر تو آغوشت ،
اگه قسمت شه میمیرم..
همیشه از تو میفهمم
خدا با من چقد خوبه
از اینکه عشق تو یک عمر
داره تو سینه میکوبه...



:: موضوعات مرتبط: شعر عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 874
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

یکی را دوست میدارم ولی او باور ندارد.
یکی را دوست میدارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد زندگی را با گرمای عشق او میگذرانم.
کسی را دوست میدارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمیتوانم دستانش را بفشارم.
یکی را دوست میدارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد.
یکی را دوست میدارم ، که میدانم او دیگر برایم یکی نیست ، او برایم یک دنیاست.
یکی را برای همیشه دوست میدارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا!
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم.
یکی را تا ابد دوست میدارم ، کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است .
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست میدارم ، کسی که نگاه عاشقانه مرا ندید و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود .
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست میدارم ، کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم .
کسی را دوست میدارم که برای من بهترین است ، از بی وفایی هایش که بگذرم برای من عزیزترین است.
یکی را دوست میدارم ولی او هرگز این دوست داشتن را باور نکرد.
نمیداند که چقدر دوستش دارم ، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است .
یکی را با همین قلب شکسته ام ، با تمام احساساتم ، بی بهانه دوست میدارم.
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد.
یکی را بیشتر از همه کس دوست میدارم ، کسی که حتی مرا کمتر از هر کسی نیز دوست نمیدارد.
یکی را دوست میدارم
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما
من دیوانه تنها او را دوست میدارم.



:: موضوعات مرتبط: اشعار خواندنی و بسیار احساسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1755
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

بايد فراموشت كنم

چنديست تمرين مي كنم
من مي توانم ! مي شود !
آرام تلقين مي كنم
حالم ، نه ، اصلا خوب نيست ....
تا بعد، بهتر مي شود ....
فكري براي اين دلِ آرام غمگين مي كنم
من مي پذيرم رفته اي
و بر نمي گردي همين !
خود را براي درك اين ، صد بار تحسين مي كنم
كم كم ز يادم مي روي
اين روزگار و رسم اوست !
اين جمله را با تلخي اش ، صد بار تضمين ميكنم



:: موضوعات مرتبط: اشعار خواندنی و بسیار احساسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 685
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

 

 

اگر میتونستی از هرکسی یه صفت برای خودت برداری


از من چی برمیداشتی !؟

واسه همه بفرست جواب های جالبی میگیری

ولی اول جواب من رو بده !


.

.

.

اگر خودکار بهت بدن که اندازه یه جمله جوهر داشته باشه

چی باهاش مینوشتی ؟

.

.

.

مردی با زنی در خیابان راه میرفتند

یکی سوال کرد که چه نسبتی با هم دارید ؟

مرد گفت : مادر شوهر این زن ، با مادر زن من ، دختر و مادر هستند

نسبت این مرد و زن چیست !؟

(جواب : مرد با عروس خود راه میرفته )

منتها شما جواب رو برای دوستتون نفرستید

بذارید توی خماری بمونه !

.

.

.

اگر توی یک کشتی باشی و ۵ تا حیوون داشته باشی

گاو ، گوسفند ، پلنگ ، اسب ، جوجه

طوفان میشه مجبوری ۴ تاشون رو بندازی تو دریا ، کدوم رو نگه میداری ؟

پلنگ = غرورت

گوسفند = خانوادت

گاو = مال و درایی

جوجه = بچه ات

اسب = عشقت

.

.

.

اگر یک روزی قرار باشه که دیگه منو نبینی

آخرین حرفی که بهم میزنی چیه ؟

فقط یک جمله باشه

.

.

.

اگر بتونی از صفات یا عادت بد من چیزی رو حذف کنی

چی رو انتخاب میکردی !؟

(بدون رو دروباسی بگو !)

 



:: موضوعات مرتبط: sms سوال و پرسشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 949
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()