نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

يادم باشدكه زيبايي هاي كوچك را دوست بدارم حتي اگر در ميان زشتي هاي بزرگ باشند.
يادم باشد كه ديگران را دوست بدارم آن گونه كه هستند، نه آنگونه كه مي خواهم باشند.
يادم باشد كه هرگز خود را از دريچه نگاه ديگران ننگرم
كه من اگر خود با خويشتن آشتي نكنم هيچ شخصي نمي تواند مرابا خود آشتي دهد.
يادم باشد كه خودم با خودم مهربان باشم چراكه شخصي كه با خود مهربان نيست نمي تواند با ديگران مهربان باشد.



:: موضوعات مرتبط: مطالب فلسفی , ,
:: بازدید از این مطلب : 941
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑



که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى اين که آن‌ها همديگر را دوست ندارند نيست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آن‌ها همديگر را دوست دارند نمى‌باشد.

من باور دارم ...
که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما بايد بدين خاطر او را ببخشيم.

من باور دارم ...
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترين فاصله‌ها. عشق واقعى نيز همين طور است.

من باور دارم ...
که ما مى‌توانيم در يک لحظه کارى کنيم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.

من باور دارم ....
که زمان زيادى طول مى‌کشد تا من همان کسی شوم که مى‌خواهم.

من باور دارم ...
که هميشه بايد کسانى که صميمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زيبا و دوستانه ترک گويم زيرا ممکن است آخرين بارى باشد که آن‌ها را مى‌بينم.

من باور دارم ...
که ما مسئول کارهايى هستيم که انجام مى‌دهيم، صرفنظر از اين که چه احساسى داشته باشيم.

من باور دارم ...
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.

من باور دارم ...
که قهرمان کسى است که کارى که بايد انجام گيرد را در زمانى که بايد انجام گيرد، انجام مى‌دهد، صرفنظر از پيامدهاى آن.

من باور دارم ...
که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمک ما مى‌آيند و ما را نجات مى‌دهند.

من باور دارم ...
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا اين به من اين حق را نمى‌دهد که ظالم و بيرحم باشم.

من باور دارم ...
که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشته‌ايم و آنچه از آن‌ها آموخته‌ايم بستگى دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفته‌ايم.

من باور دارم ...
که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم، گاهى بايد ياد بگيريم که خودمان هم خودمان را ببخشيم.

من باور دارم ...
که صرفنظر از اين که چقدر دلمان شکسته باشد، دنيا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ايستاد.

من باور دارم ...
که زمينه‌ها و شرايط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثيرگذار بوده‌اند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.

من باور دارم ...
که نبايد خيلى براى کشف يک راز کند و کاو کنم، زيرا ممکن است براى هميشه زندگى مرا تغيير دهد.

من باور دارم ...
که دو نفر ممکن است دقيقاً به يک چيز نگاه کنند و دو چيز کاملاً متفاوت را ببينند.

من باور دارم ...
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آن‌ها را نمى‌شناسيم تغيير يابد.

من باور دارم ...
که گواهى‌نامه‌ها و تقديرنامه‌هايى که بر روى ديوار نصب شده‌اند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد.

من باور دارم ...
شادترين مردم لزوماً کسى که بهترين چيزها را دارد نيست؛ بلکه کسى است که از چيزهايى که دارد بهترين استفاده را مى‌کند.

من باور دارم ...
«برای زنده بودن نباید زندگی کنیم؛ بلکه برای زندگی کردن باید زنده باشیم.»

و من باور دارم ...
که شما اين متن را براى کسانى که باورشان داريد می‌فرستيد؛ مثل همين کارى که من کردم

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب فلسفی , ,
:: بازدید از این مطلب : 832
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑


یک ضرب المثل زیمبابوه‌ای می‌گوید: "اگر می‌توانی راه بروی پس می‌توانی برقصی، اگر می‌توانی حرف بزنی پس می‌توانی آواز بخوانی!"

آیا به این موضوع فکر کرده‌ایم که از توانایی‌هایمان توانایی دیگری خلق کنیم؟ این کار چند مزیت دارد، یک این که توانایی‌های خودمان را بیشتر می‌شناسیم، دوم این که شروع به پرورش آن‌ها می‌کنیم، سوم این که اعتماد به نفسمان زیادتر می‌شود و چهارم این که جمله فوق‌العاده من می‌توانم را روزی چند بار تکرار می‌کنیم! به طور مثال:
من می‌توانم فکر کنم پس می‌توانم به چیزهای خوب بیشتر فکر کنم!
من می‌توانم آشپزی کنم پس می‌توانم در انتخاب شیوه طبخ غذا نیز بهترین گزینه را انتخاب کنم!
من می‌توانم خانه‌مان را تزئین کنم پس می‌توانم بدنم را نیز با خوردن میوه‌جات و سبزیجات رنگارنگ زیبایی بخشم!
من می‌توانم تصور کنم پس می‌توانم خودم را در شکل دلخواهم تصور کنم!
من می‌توانم بنوشم پس می‌توانم آب را بیشتر بنوشم!
من می‌توانم بنویسم پس می‌توانم یادداشت‌های روزانه در مسیر سلامتی‌ام را هم بنویسم!
من می‌توانم قاشقم را دستم بگیرم پس می‌توانم پس از هر بار غذا را در دهان گذاشتن، آن را در بشقاب بگذارم!
من می‌توانم در رانندگی سرعت ماشینم را تحت کنترل خودم درآورم پس می‌توانم روی سرعت خوردنم هم کنترل داشته باشم!

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب فلسفی , ,
:: بازدید از این مطلب : 955
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : چهار شنبه 11 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد